امامت از اصول دین است ؟
استاد قرائتی
قسمت دوم
3- دلیل سومى که مىتوان براى اهمیّت امامت آورد حدیث معروفى از پیامبر است که مىفرماید: «مَن مات و لم یَعرف امام زمانه مات میتة جاهلیّة» هر که بمیرد و نسبت به امام زمان خود شناختى نداشته باشد، گویا قبل از ظهور اسلام و به مرگ جاهلیّت مرده است.
4- امام باقرعلیه السلام مىفرماید: «کلّ مَن دان اللّه بعبادة یجهد فیها نفسه و لا امام له من اللّه فسعیه غیر مقبول و هو ضالّ متحیّر» هر که بدون پذیرش رهبر حقّ، خود را به زحمت انداخته و عبادتى انجام دهد، هرگز مورد قبول خدا نبوده و او در تحیّر و گمراهى است. همان گونه که اگر کسى بدون ابلاغ و نمایندگى، اجناسى را براى ادارهاى خریدارى کند، هرگز از طرف مسئولین پذیرفته نخواهد شد. آرى در اسلام به مسئله انگیزه و هدف و رهبرى و پیروى اصالت داده شده و اهمیّت فوق العاده دارد. با نگاهى اجمالى به چهار دلیل فوق، مىتوان دریافت که رهبرى در اسلام جزو اصول دین است نه فروع دین و اصل امامت از جایگاه ویژهاى برخوردار است؛ توحید که اولین اصل دین است، زمانى نمادین مىشود که حاکم جامعه، امام معصوم باشد وگرنه به جاى توحید، شرک و طاغوت سبز مىشوند. نبوّت و شریعت زمانى پابرجا مىماند که رهبرى معصوم آن را حفظ کند وگرنه با خرافات و تحریف و بدعت و سلیقههاى شخصى آمیخته شده و وحى از اعتبار مىافتد. اصولاً جامعه بدون قانون و رهبر حقّ، مساوى با جنگل است و هر یک از قانون و رهبر مکمّل یکدیگر و جدایى ناپذیرند. شناخت و توجه به معاد و آشنائى با مسائل ملکوتى آن، جز از طریق امام معصوم ممکن نیست. امامت است که به نماز جان مىدهد، به حج و روزه جهت مىدهد، به جهاد مشروعیّت مىدهد و فرائض الهى را احیا مىکند. امام همانند کارخانه برق به همه لامپها نور و روشنایى مىدهد. آرى مسئله رهبرى و امامت و نقش آن در نظام جامعه اسلامى و حفظ و استقرار قانون جاى هیچ گونه تردید و گفتگوئى نیست.